سفارش تبلیغ
صبا ویژن







قتل دختر جوان»
90/4/19 5:49 ع

درباره قتل دختر جوان،
 
 روی پل مدیریت

 

1. چندی پیش ماجرای هولناکی در صدر اخبار رسانه ها قرار گرفت: «قتل در میدان کاج سعادت آباد»؛ قتل اتفاق هولناکی است البته نه آنچنان عجیب که همه را به خود متوجه کند. هولناکی و تلخی غیرعادی این اتفاق مربوط به رفتار و واکنش سرد، غیر مسوولانه و «غیر ایرانی» شاهدان حادثه بود. قاتل با ضربات متعدد چاقو قربانی را از پای در می آورد. قربانی حادثه از شاهدان طلب کمک می کند ولی شاهدان تماشا می کنند و یا عجیب تر از آن ترجیح می دهند به عنوان «تماشاچیان»ی که فرصت منحصربفردی را بدست آورده اند، با دوربین های تلفن هایشان این صحنه جذاب را ضبط و ثبت کنند و یا درباره آن مصاحبه های جنجالی انجام دهند. نهایتاً قربانی حادثه جلوی چشمان تماشاچیان هیجان زده جان می بازد. اینبار با فاصله اندکی بر روی پل عابر پیاده ای که منطقه سنتی تر «ده ونک» به پل مدیریت را متصل می کند حادثه ای خونین رخ می دهد. جوانی در گیرودار یک حادثه عشقی دختری را از پای در می آورد. اما این حادثه با همه تلخی اش، هولناک و تکان دهنده نیست؛ شاهدان این حادثه که اغلب از ساکنان «محله» و یا کسبه ده ونک هستند ضارب را محاصره و دستگیر می کنند و بلافاصله قربانی را با اولین وسیله نقلیه ممکن –یک وانت- به بیمارستان منتقل می کنند(هرچند متاسفانه دختر جوان از شدت ضربات چاقو جان می بازد.)

2. امنیت اجتماعی در وضعیتی بین الاذهانی تعریف روشنی دارد، ولی در مطالعات امنیت پژوهی آن را توانمندی جامعه برای مراقبت از خصوصیات و ویژگی های بنیادین خود در شرایط تغییر و تهدیدات عینی و احتمالی تعریف کرده اند و بر ارتباط نزدیک میان هویت جامعه و امنیت تاکید داشته اند و در تعبیر دیگر اساساً امنیت اجتماعی و هویت را توأمان معنا کرده اند. به عبارت دقیق تر امنیت اجتماعی هنگامی در معرض آسیب و خطر قرار می گیرد که اجتماع در حیث جمعی اش احساس کند هویت اش در معرض خطر است. مهمترین کار ویژه هویت، ایجاد وفاق، همبستگی(Solidarity)  و همسازی(Accomandation) است و یا در یک تعریف روشن تر آنگونه که برخی پژوهشگران قلمداد کرده اند، امنیت اجتماعی مترادف امنیت هویتی است.

3. گفته شده که ارزش ها و هنجارهای مشترک می تواند سطح خشونت در جامعه را کاهش دهد و یا لااقل پایین نگه دارد. تحقیقاتی که در 39 کشور جهان انجام شده است ارتباط ارزشهای مشترک با نرخ پائین جرایم را نشان می دهد. سرمایه اجتماعی نتیجه ارتباطات سالم و عمیق بین فردی است. به عبارت دیگر سرمایه اجتماعی به تنهایی در جامعه یا نهادی اجتماعی موجود نیست بلکه این افراد و شبکه های اجتماعی بین آنها است که این سرمایه را تولید می کند. با این تعاریف کاملاً آشکار است که سرمایه اجتماعی در یک جامعه چه اثر عمیقی بر جلوگیری از انحرافات اجتماعی و جرایم دارد. می توان نتیجه گرفت که چنانچه روابط عمیق انسانی مبتنی بر ارزش ها، شکننده و مخدوش شود و در نتیجه آن سرمایه اجتماعی کمرنگ شود، امنیت هویتی و امنیت اجتماعی در آستانه خطر قرار می گیرد.

4. هرچند پل مدیریت و ده ونک فاصله بسیار اندکی با میدان کاج سعادت آباد دارد اما برای پژوهشگران اجتماعی تفاوت های جامعه شناختی این دو منطقه قابل تامل و مطالعه است. میدان کاج سعادت آباد جزء مناطق کم سن و سال شهری و بدون سابقه فرهنگی و عاری از شبکه های سنتی روابط میان فردی است. منطقه ای که «محله» ندارد، روابط شکننده و کم عمق است و  مسوولیت اجتماعی بسیار کمرنگ است. اما ده ونک و مناطق مسکونی نامنظم فشرده شده در زیر پل مدیریت علیرغم اینکه در سال های اخیر عمیقا از نوعی بی نظمی حاصل از ساخت و ساز های عمودی در رنج است، اما همچنان «محله» باقی مانده است. این بدان معناست که کانون های زایش فرهنگی و عناصر حافظ شبکه های هنجاری و ارزش های مشترک همچنان حیات دارد و ساکنان را در چارچوب های شناخته شده ای از ادب، مسوولیت اجتماعی و احساسات متقابل تربیت می کند.

5. شاهدان حادثه پل مدیریت تماشاگر نمی مانند، بلکه مداخله می کنند و بر اتفاقات پیرامون شان اثر میگذارند. این ویژگی روابط عمیق اجتماعی است. خصلتی که تفاوت اجتماع ایرانی را با جامعه فردگرای غیرایرانی نشان می دهد. هرچند این واقعیت تلخ را باید بپذیریم که کلان شهر تهران (و سایر شهرهای مشابه) بتدریج شاهد حذف «محله» به عنوان یکی از موثرترین واحد های قوام بخش سرمایه اجتماعی و هویت فرهنگی خواهیم بود. جامعه شناسان و امنیت پژوهان به خوبی می دانند که سرمایه اجتماعی تولید شدنی نیست و محصول دولت یا بخش خصوصی نمی تواند باشد، بلکه این هنجارها هستند که سرمایه اجتماعی را بوجود می آورند. بنابراین بطور خلاصه می توان گفت بیش از آنکه ابزارهای رسمی مانند پلیس، زندان و بطور کلی نظام کیفری یک کشور ضامن حفظ نظم و امنیت اجتماعی باشد، سرمایه اجتماعی مبتنی بر هنجارها و ارزشها کارآمدند.

6. شاید بلافاصله این تلقی در ذهن مان پررنگ شود که مگر چاره ای جز تن دادن به تغییرات اجتماعی هست؟ معنای دیگر این سوال منفعلانه پذیرفتن هزینه اجتماعی تغییرات است؛ اما در واقع اینگونه نیست. حتی اگر تغییرات اجتماعی غیرقابل اجتناب باشد دستگاه تربیتی، فرهنگی و رسانه ای کشور می تواند اصالت و مرجعیت فرهنگی را برای یک حوزه فرهنگی حفظ کند. اما متاسفانه نه تنها چنین تلاشی صورت نمی پذیرد بلکه مسیر عکس آن طی می شود. «محله»، خصلت های مسوولانه اجتماعی و روابط عمیق تحقیر می شود و به نفع نشانه های  توسعه یافتگی به حاشیه می رود. بسیاری از سریال های تلویزیونی بافت سنتی شهرها و یا محلات اصیل را با نگاهی موزه ای به عنوان یک پدیده منقضی شده به تصویر می کشد و یا حتی در برخی موارد به عنوان یک کاریکاتور، دستمایه طنز و خنده شهرجدید و شهروندانش می نماید. در واقع دستگاه فرهنگی و رسانه ای کشور منفعلانه خود را در ذیل فرآیند توسعه تعریف می کند و این با تضعیف کانون های زایش فرهنگی، هویت فرهنگی و نهایتاً امنیت اجتماعی را به مخاطره می اندازد.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی